وقتی دارم از همچین زندگی بی روح و خاکستری دور میشم
(فکر میکنم)
گل های این دنیا یهو کجا غیبشون زده؟؟
مشکل کجاس؟!
بی گناهی (تو) , دیوانگی (من) و طنز تلخ (زندگی)
حقیقتی تلخ
آه خداااااااا بیا و منو نجات بده ...............
غرق در اشک هایم بودم
امید در من مرده
اما حالا که اینجام (تو هستی) نمیخوام برم !
گیر زمان افتادم !!!
سرابی از امید و تغییر
اشتباهی در حال تکرار , و الان هیچ رحمی برای من وجود ندارد!
اگر حقیقت به تو آسیب میزنه .... پس برای دردش اماده شو !
فکر میکنی ما همیشگی هستیم ؟؟؟؟
رودخانه ای پنهان و ابدی از فهم و احساس !
از مرگ فرار میکنم !!!
ای سرنوشتی که همیشه وسوسه انگیز بودی !
منو به عقب بازگردون !
سیلی از اشک با ذهن و روح من پیوند میخورد
فقط رویای عشق !!! , حقیقت اصلی بسته میشود پشت سرم
تا چشمانم را میبندم , روشنایی حقیقت در من میمیرد
آخرین خداحافظی ام را با بشریت میکنم
(برای رسیدن به)
ابدیتی یگانه !
|